پیشِ زخمایِ دلِ من ،سرطان چیزی نیست
دادم از دست تُرا...دادنِ جان چیزی نیست
وقتی از دوستایِ جون جونی دایم زخم می خورم
اینکه دشمن بکشه خطّ و نشان چیزی نیست
مرگِ تدریجی شده زندگی کردن هایِ ما
وقت طلا نیست واسه ما،عمرِگران چیزی نیست
کلِّ اعضایِ مرا هدیه به بیمار دهید
غیرِ قلبم که بجز زخمِ زبان،چیزی نیست
سیلِ غم خانه یِ رویایِ مرا داده به باد
گذرد عمر چنان آبِ روان ، چیزی نیست
((پدرم روضه یِ رضوان به دوگندم بفروخت))
پایِ عشقت بدهم بنده جهان، چیزی نیست
گفتی:پشتِ سرما پچ پچِ بسیاری هست
جان من ...عشق همین است و جزآن چیزی نیست
م.ز
کلمات کلیدی: